31 شهریور بود . وقتی صدای اولین بمب ها آمد همه فهمیدند که جنگ شروع شده است . همه جنگ را باور کردند ؛ اما آیا همه به جبهه رفتند؟!
راستی اگر همان روز اول که امام فرمودند "جنگ در راس همه امور است" همه می رفتند و جبهه ها را پر می کردند جنگ 8 سال طول می کشید؟
می دانم که همه شما الان باور کرده اید که دشمن این بار از راه رسانه ها و شبکه های خبری و ماهواره و سایت های اینترنتی به جنگ ما آمده ؛ اما آیا همه به عنوان یک رزمنده به تکلیف تاریخی خود عمل کرده ایم؟؟
آن روزها حال و هوای رزمنده ها یک جور خاصی شده بود ، با حال و هوای بقیه آدم ها فرق می کرد . رزمنده ها یک شور و حال خاصی داشتند ، بی سر و سامان شده بودند ، خانه و زندگی را تعطیل کرده بودند و جبهه را به عنوان بهترین منزل و مأوای خود برگزیده بودند . رزمنده ها عاشق رهبرشان بودند و ضربان قلبشان با اشارات چشم های پیر خمین می زد . حال باید پرسید آیا ما پشت خاکریز جنگ نرم هستیم یا ... ؟!
این جنگ جدّی است ! آیا ندای هل من ناصر حسین (ع) را از این وادی نمی شنوی ؟ آری "کل عرض کربلا" معنایش همین است . این جنگ جنگِ اجسام نیست ، عرصه ی عقل و معرفت و بصیرت و دل است . این جنگ همان جنگ است ، فقط خاکریزش عوض شده ...
اینجا هم هر لحظه بچه در آماده باش هستند ، اینجا هم قبل از هر کاری بساط وضو و توسل و اشک بچه ها به راه است ...
و اینک تو هستی و این انتخاب که به دفاع برمی خیزی یا ...
کوله بارت را ببند ، لباس دنیا را از تن در آر و لباس رزم بپوش . اگر فانسقه ات را بسته ای و بند پوتین هایت را سفت کرده ای راهی شو
پشت خاکریز منتظر تو هستیم...